ماهان احمدی حیدریماهان احمدی حیدری، تا این لحظه: 5 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره

ثبت بهترین لحظات زندگی پسرم

خرید کتاب داستان

  سلام گل پسرم امروز هفدهم اردیبهشت ماه ست و من همچنان در شیراز هستم. بعد از پرس و جوهای زیاد بلاخره قرار شد برای ادامه بارداری نزد خانم دکتر فریبا ناطقی برم  .من و خاله سوده برای گل پسرم سه کتاب داستان خریدیم لالایی شبانه پسرانه ، حسنی خوش اخلاق و سومی کتاب شعر شناخت حیوانات  .سعی میکنم هر روز برات کتابها را بخونم . امیدوارم گل پسر من از خوندن کتاب لذت ببره و  کتاب خواندن را دوست داشته باشه .   ...
17 ارديبهشت 1397

ترخیص از بیمارستان

امروز بعد از یک هفته بستری شدن در بیمارستان قرار استر مرخص شوم. دیشب بابا محمد پیام دادند که چین هستند و از فردا با بابا می تونم تماس تصویری برقرار کنم.خداراشکر قل از اینکه بابا محمد بتونه تماس تصویری برقرار کنه من از بیمارستان مرخص می شوم .ساعت12 مامان جون زهرا برای کارهای ترخیص به بیمارستان آمدند و بدلیل اینکه بابا محمد نبودند کلی برای ترخیص دردسر کشیدیم  تا اینکه ساعت 3 بعداز ظهر با مامان جون به خانه آمدیم .خاله سودهناهار منتظر ما بود از طرفی نیز دایی جلیلی  و زن دایی میترا به شیرازآمده بودند.عصر با بابا محمد تماس برقرار کردم و حال و احوال پرسیدم و جریان بستری شدنم را تعریف کردم   ...
15 ارديبهشت 1397

شروع درمان قند با انسولین

سلام گل پسر م از روز دهم اردیبهشت ،   در مان من با دو انسولین نوو رپید و  لومیر   آغاز شده  ، خیلی با دقت دارند دیابت   مرا کنترل می کنند و من هم غذاهای شیرین و قندی را به کل کنار گذاشتم   و با وسواس تغذیه دیابتم را شروع کردم . امروز مامان جون فروغ   از اصفهان تماس گرفتند و چون خدا را شکر مشکل خاصی نبود نمیخواستم نگران بشوند به همین علت بهشون نگفتم بیمارستان بستری هستم. این  روزها به من خیلی سخت می گذرد . محیط بیمارستان، دوری از بابا محمد ، نگرانی از سلامتی گل پسرم و اتفاقات بدی که در بیمارستلان برای دیگران اتفاق می افتد همه در روحیه من اثر گذاشته ا...
12 ارديبهشت 1397

قند خون بارداری

امروز نهم اردیبهشت نود و هفت است  از امروز پیگیری های بیمارستان برای تشخیص علت زیاد شدن آب دور جنین شروع شده است .ساعت 10 صبح برای انجام سوونوگرافی و بررسی سلامت جنین رفتم . وای که چه استرس و آشوبی در من وجود داره .خانم دکتر یوسفی سونوگرافی من را به عهده گرفتند  و در حین سونو ، خانم دکتر وفایی نیز آمدند . خانم دکتر وفایی تا گل پسرم را از روی صحفه مانیتور دیدند، با لبخند گفتند گل پسرتون چه  لبای نازی داره و  بعد از  اینکه به دقت سونو کردند. گفتند که آب دور جنین چندان زیاد نیست نگران نباش و تشخیص ایشان زیاد شدن آب دور جنین به دلیل افزایش قند خون مادر بود. در ضن رشد شما بیشتر از حد معم...
9 ارديبهشت 1397

بستری شدن در بیمارستان حافظ

امروز شنبه هشتم اردیبهشت است صبح زود با مامان جون زهرا به درمانگاه حافظ رفتیم و بعداز کلی دوندگی نامه بستری شدنم را گرفتم تا علت زیاد شدن آب دور جنین بررسی شود. قرار شد ساعت 6 بعداز ظهر بستری شوم .به خانه امدیم بعد از خوردن ناهار وسایلم را جمع کردم و دو باره به بیمارستان  برگشتم . با وجود اینکه از بیمارستان متنفر هستم اما بخاطر گل پسرم هر سختی را تحمل می کنم .من و گل پسرم قرار شده مثل کوه مقاوم باشیم  . ساعت 8 شب  در بخش مراقبتهای قبل از زایمان بیمارستان حافظ بستری شدم.   ...
8 ارديبهشت 1397

ادامه دوران بارداری در شیراز

سلام غواص کوچلوی مادر امروز جمعه هفتم اردیبهشت ماه است دیشب از نگرانی تا صبح بیدار بودم و به سلامتی تو و نبود بابا محمد فکر میکردم .کاش بابا محمد تو این روزای سخت پیشم بود من این روزا بیشتر از قبل به بودن بابا محمد نیاز دارم  مطمئنا اگر پیشم بود  نگرانیهام کمتر میشد. صبح زود به همراه مامان جون زهرا، خاله سوده با ماشین پسر عمه من اقا رضا  به سمت شیراز حرکت کردیم .هوا ابری بود و نم نم باران بهاری جاده را خیس کرده بود، وسرسبزی جاده و هوای دلپذیر بهاری نیز نتونست جلو بغض و گریه من را بگیره خدا کنه هیچ مشکلی برای ماهان گلی من نیافتاده باشه . ساعت دوازده به شیراز رسیدیم  عمه بتو ل منتظر ما بود.  بعد از ...
7 ارديبهشت 1397

زیاد شدن آب دور جنین

سلام عزیز مادر امروز پنجشنبه ششم اردیبهشت نود هفت  است .صبح با مامان جون و آقا جون برای سونوگرافی به مطب دکتر سلطانیا رفتیم . دکتر شکم مامانی را سونو کرد شکر خدا پسر خوشکلم سالم بود اما در دریایی از آب شناور شده بود .دکتر گفتند آب دور جنین بسیار زیاد شده و باید هرچه سریعتر علت زیادی آب دور جنین بررسی شود. این موضوع مرا نگران کرد ، تصمیم گرفتم برای ادامه روند بارداری به شیراز بروم. عصر بابا محمد با من تماس گرفتند اما من این موضوع را بهش نگفتم چون میدونستم این موضوعباعث نگرانیش میشه. ماهان گلی پسرم ،خیلی نگران سلامتی شما هستم  برای سلامتیت هرکاری از دستم بر بیاد انجام می دم . به عمو مهدی زنگ زدم...
6 ارديبهشت 1397

زلزله و ترس

سلام قهرمان مامان ، چهارشنبه بیست و نهم فروردین صبح سرکار بودم که گوشیم زنگ خورد با دیدن شماره بابایی کلی خوشحال شدم .امروز به بندرعباس رسیده بودند و قرار بود بعد از دو روز دوباره به چین برگردند . بابایی با دیدن عکسهایی که براشون فرستاده بودم کلی خوشحالی کردند و همینطور قربون صدقه من و پسر جانش می رفتند.بابایی حسابی دلتنگ شده بود  و خیلی دوست داشت پیشمون باشه اما مجبور بودند تا یک ماه و نیم دیگه دریا بمونند . شب با بابایی تماس تصویری داشتم و تمام وسایلایی که برای شما خریده بودم بهشون نشون دادم و بابایی هم با دیدن اونا ذوق می کرد . روز پنج شنبه  صبح  مامان زهرا که از شب قبل  پیش من بود با زن دایی میترا برای خ...
29 فروردين 1397

اولین عکسهای بارداری

امروز شنبه بیست و پنجم فروردین، دیشب از شیراز برگشتیم به مناسبت مبعث پیامبر تعطیل است و امروز قصد دارم کاملا استراحت کنم .دیروز اخرین تماس دودقیقه ای با بابا محمد داشتم و دیگه تا روزی که به ایران برمی گرده با من تماس نخواهد داشت . بعداز ظهر خاله جان من و نیلوفر جان به خونه ما اومدند و وسایل سیسمونی شما را دیدند و کلی ذوقیدند  . با اصرار مامان جون زهرا  قرار شد چند تا عکس از پنج ماهگیم بگیرم .نیلوفرجان از من کلی عکسای جالب بارداری در  گرفتند  و روی شکم گنده من عکس یه پسر بچه شیطون کشیدند و در حالتهای مختلف عکس گرفتند. جای بابایی توی عکسها خیلی خالی بود من عکسها را با متنهایی از طرف پسرم ماهان گلی برای با...
25 فروردين 1397