ماهان احمدی حیدریماهان احمدی حیدری، تا این لحظه: 5 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

ثبت بهترین لحظات زندگی پسرم

خوش آمدید

 

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ . وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ 

به دنیای شیرین خاطرات پسر کوچولوی من خوش آمدید 

تولد دوسالگی

سلام پسر گلم ،این روزها به خاطر شرایط پیش آمده و شرایط بد جامعه بخاطر ویروس کرونا اصلا دل و دماغ نوشتن خاطرات روزانه نداشتم این روزهای بحرانی، اینقدر استرس زا ست که شبها از ترس اینکه فردا صبح دوباره خبر مرگ یا بیماری چه کسی را میخوام بشنوم تا صبح بیدارم. امروز روز تولدت بود دومین سال تولدت قرار بود یه جشن مفصل بگیرم اما  بابا محمد برای انجام کاری به اصفهان رفته بودند که اونجا از عمو مسعود کرونا گرفتند.اصلا شرایط خوبی نبود.خدا راشکر الان بهتر شدند اما بخاطر اینکه دوره درمانش کامل بشه هنوز اصفهان هستندومن مجبور شدم برای شما یه کیک بخرم و با  بابا جون ،مامان جون ،خاله سوده و راحله تولدت را جشن بگیریم از اونجا که خیلی به کارتون پوکویو ...
7 مرداد 1399

سال نو مبارک

سلام  گلپسرم ،روز جمعه ساعت7:19:37سال تحویل شد ،دومین سالگرد حضورت درسال نو مبارک،امسال اگر چه درقرنطینه خانگی بسر میبریم ،اما برای چند روز دوری از این آلودگی و استرسها واینکه شما بتونید چند روز به راحتی بازی کنید ، با تدابیر شدید امنیتی ضد کرونایی به خانه باغ خاله راحله رفتیم و سال تحویل درآنجا بودیم،امسال تنها ارزویی که درموقع سال تحویل کردم این بود که  خداوند دوباره آرامش را به سرزمین ما وتمام جهان برگردونه و شر این کرونای لعنتی از سر ما کم بشه ، ماهان جان اینروزا هیچ چیز با ارزشتر از سلامتی من وتو و دیگران نیست . البته شما موقع سال تحویل درخواب ناز بودید بنابراین بعداز اینکه شما بیدارشدید چند عکس به یادگاری گرفتیم. ...
2 فروردين 1399

شیوع بیماری کرونا

سلام پسر عزیزم مدتها بود که شایع ویروس کووید 19یا همان کرونا  و مرگ هزاران نفر در ووهان  چین باعث نگرانی همه ما شده بود. اگر چه دوراز انتظار نبود که با مراودات ایران با چین و فراگیر شدن این ویروس درسایر کشورها،به  زودی مهمان ناخواسته کشور ماهم شود .بنابراین هر روز از طریق رسانه ها به دنبال خبرهای تازه از چین بودیم وامیدوار که شاید بزودی واکسن این ویروس لعنتی کشف شود و شر این ویروس از سر انسانها بر داشته شود.اما متاسفانه بعداز مدتها ،بلاخره این مهمان ناخواسته وبدسیرت  با بیمار کردن سه نفر درشهر قم ،شیوع این ویروس در ایران رسماً در تاریخ ۲۹ بهمن ۱۳۹۸ از طریق وزارت بهداشت تایید شد.پسرم، هروقت از طاعون و وبا وفراگیر شدن آن در...
15 اسفند 1398

برفبازی با آقا جون

سلام ماهان عزیزم امروز یازدهم بهمن نود وهشت98/11/11است و ما بعد از چند روز ماندن در شیراز امروز به سمت بوشهر حرکت کردیم در راه شیراز بعد از دشت ارژن زمین و کوهها حسابی از برف سفید پوش شده بودند و اکثرا برای برف بازی به آن منطقه آمده بودند . آقاجون نیز برای چند لحظه ای ایستادند تاشما در برفها بازی کنید. پارسال نیز همینموقع وهمینجا در راه برگشت از شیراز باشما دربرفها عکس گرفتیم اما امسال بزرگتر شده بودی واین سفیدی و سرما را بیشتر حس می کردی.حالا میتوانستی بعداز گفتن من طوطی وار بگویی بف بف. وچقدر این بف گفتنت ناز ودلنشین بود،کمی روی برفها راه رفتی ،خم شدی به برفها دست زدی و با سرد شدن دستت آن را جلوی من گرفتی ومن با دستم دستان کوچکت را گر...
11 بهمن 1398

شب یلدای من

پسرم دومین حضورت در طولانی ترین شب سال برما مبارک،امسال نیز یک دورهمی خانوادگی با حضور آقا جون، مادر جون و خانواده خاله سوده ،راحله وعمه جان من داشتیم . با کمک خاله سوده وپسرم کیک درست کردیم و سفره شب یلدا راچیدیم. ماهان عزیزم ،شما مرتبا سعی داشتید به هر نحوی شده وسایل روی میز  را بردارید و پفیلاهای روی میز را بر روی زمین پخش کنید.  عزیزم شیطنت های  بی حد شما گاهی ما را اعصبانی میکرد،آنشب نیز با رایان ،بردیا وباربرد حسابی آتیش سوزندی و کلی هم سر پوشیدن لباسهای مخصوص شب یلدات و عکس گرفتن ،مامان و بابا را اذیت کردی اما باشیطنتهایت یلدایی دیگر را برای ما شیرین و خاطره انگیز کردی، بهترینم یلدایت درخشان! ...
30 آذر 1398

یکسالگی

سلام پسرکم ، عسل و قند نباتم ، چه بگویم از شیرین کاریها و شیطنت های شیرین یکسالگیت ، از آن اخمهای جذاب و قهقه های صدا دارت که دلم را بلرزه می اندازد. هر روز تغییر رفتار وبزرگتر شدنت را مشاهده میکنم و چه کیفی دارد وقتی دوست داری کلمات مرا با آوا های خود تکرار کنی ما ، با ، بده، ممم، ده ،  .عاشق صدای خخخخی هستم که هنگام دیدن مجسمه خروست ادا می کنی و صدای آقا گرگه ای که هنگام خواندن قصه بز بز قندی از خود در میاوری تا مرا بترسانی .وقتی اعداد را می شمارم به 9 نرسیده میگویی دَ و من باز ذوق میکنم از این هوشت .من می میرم برای توپ بازی و کلاغ پرت . چقدر برایم جذابی وقتی با خواندن شعر هایم واکنش نشان میدهی برای مثال و...
5 آبان 1398

تولدمامان ساره

پسر گلم تا اونجا که یاد دارم  توخونه ما از روز اول تا آخرین روزهای شهریور  همیشه روزهای  تبریک وشادباش گفتن و هدیه دادن وگرفتن بوده است. آقا جون ،من ودوتا خاله به غیراز مادر جون همگی متولد شهریوریم،آقا جون سه شهریور ،من و دو تا خاله جون به فاصله یک روز درمیان یعنی بیست وچهارم،بیست وششم وبیست وهشتم شهریور روز تولدمونه،.مادر جون هم همیشه با فتخار یاداوری میکنه که برعکس دیگر شهریوری ها که فقط برای عقب نموندن از یکسال تحصیل ،تولدشون شهریور ماهست ،شماها تاریخ تولدتون واقعیه،هرسال نوبت یک نفراز ماست که جشن تولد بگیره و توی اون جشن به همدیگه هدیه بدیم . بقول خاله جان راحله با یک تیر دو نشان بزنیم  امسال عمو حبیب ،ما را سوپر...
28 شهريور 1398

بیماری اوریون

سلام جوجوی مامان بعد از اینکه از مراسم نان پوشی شما برگشتیم، قرار شد برای مراسم های دهه اول محرم هر شب با مامن جون به مسجد برویم اما احساس کردم شما کمی تب دارید و بی حال هستید ، بنابراین به خانه رفتیم. بابا محمد برای انجام کاری شیراز رفته بودند و قرار بود فردا صبح برگردند . روز چهاردهم شهریور بابا محمد ساعت یک بعداز ظهر به بوشهر رسیدند و راه براه به اداره من آمدند تا با هم به خانه برویم .وقتی به خانه رسیدیم شما بغل مامان جون بودید و با یک نگاه ، بابا محمد متوجه ورم صورت شما شدند. بله یک طرف صورت شما به اندازه یک هلوی گنده متورم شده بود و ما متوجه شدیم که شما اوریون گرفته اید .عصر شما را به مطب دکتر ...
14 شهريور 1398

مراسم نان پوشی

سلام عزیزم ،امروز چهارشنبه سیزدهم شهریور برابر با پنجم محرم است و به رسم قدیمی های بوشهر به دعوت سیده خانم حمیدی یکی از همکاران دوست داشتنی ومهربان مادر جون ،شما را امروز در حسینیه سیدمحمد(بل بلی ها )نان پوشی کردیم نان پوشی (نون پوشی) نان پوشی ، نذر بسیار ساده ای است که آن را در مسجد (یا بعضی قدمگاه ها) به جای می آورند. نذر نان پوشی بیشتر برای خردسالان و گاهی نوجوانان بیمار به کار گرفته می شود و معمول چنین است که فرد مورد نظر را در یک گوشه مسجد به حالت طاقباز خوابانیده و سر تا پای بدن او را با نان می پوشانند . افراد شرکت کننده در مراسم ، فقط زنان و دختر بچه ها هستند . کار نان پوشی برای لحظه ای کوتاه و با سلام و صلوات بر ائمه ...
13 شهريور 1398