ماهان احمدی حیدریماهان احمدی حیدری، تا این لحظه: 5 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

ثبت بهترین لحظات زندگی پسرم

سونوگرافی دوم

نفسم عزیز دل مادر ، امروز پنجم دیماه است  و من نوبت سونوگرافی داشتم این دومین سونوگرافی برای چکاب  ضربان قلب  تو بود. عصر به همراه بابا محمد به سونوگرافی کامبیز اسعدی رفتیم .بعد از نیم ساعت من و بابایی هردو به اتاق سونو رفتیم و دکتر بعداز معاینه کردند گفت  جنین شما الان هشت هفته و یک روز است و جنین مشکلی نداره اما ضربان قلب جنین یکم کوچولو باید بیشتر از این باشه و بهتره  پیش دکتر برید تا  براتون دارو تجویز کنه و چند روز کاملا استراحت کنید . من یکم نگران اون جنین کوچولوی عزیزم شدم .دیروقت بود و تنها دکتری که تونستیم اونموقعه نوبت بگیریم  دکتر مریم حاجب بود وقتی سو...
5 دی 1396

اولین سونوگرافی

سلام نفسم ،  امروز دوم دیماه نود وشش ، من به همراه بابا محمد برای انجام اولین  سونوگرافی پیش دکتر پرستو سهیل رفتیم.خیلی استرس و هیجان داشتم .استرسم اینقدر زیاد بود که توی مطب دکتر به هیچ چیز توجه نمی کردم . خانم منشی چند بار اسم و فامیل من را صدا زده بود ولی من متوجه نشده بودم بعد از اینکه خانم دکتر آزمایشات مرا چک کرند گفتند که  باید جنین سونو گرافی بشه چون قرار بود اولین ضربان و نبضهای کوچولوت را از صحفه مانیتور دیده بشه،  عزیز دلم،چه هیجان و استرسی برای شنیدن طپشهای قلب تو داشتم .خانم دکتر بعد از کلی معاینه بلاخره تونست ضربانهای ریز کوچولومو پیداکنه تو این مدت من خیلی اذیت ش...
2 دی 1396

شب یلدا

سلام عزیز مادر امروز آخرین روز پاییزه ، بهتر بگم  امشب، شب یلداست و قرار شده به مناسبت شب یلدا همه خانه ما باشند برای همین تو فکر تهیه بساط مهمانی شب یلدا هستیم .من و باباجون  محمد ، برای شام پیتزا و خاله سوده نیز کیک شب یلدا را درست کرده و یه سفره کوچولو شب یلدای  نیز پهن کردیم  . قرار شده  امشب تا دیر وقت بیدار بمونیم و خوش باشیم .امشب بعداز خوردن شام بابا محمد خبر اومدن تو را به آقا جون قاسم و عمو حبیب داد و اونا را سوپرایز کرد . آقاجون و بابا محمد به رسم هرسال حافظ خواندند وبابا محمد با صدای قشنگش برامون آواز خوند و تا دیروقت بیدار بودیم .یه شب بیادموندنی قشنگی داشتیم بخصوص از ا...
30 آذر 1396

شکرگزاری

پروردگارا ! به کدامین ثواب مرا لایق زیباترین احساس، بزرگترین نعمت و باشکوه ترین لحظات دانستی. خداوندا بگذار در این احساس زیبا بمانم ، بگذار شاهد تولد دوباره خویش باشم. بگذار آرام باشم ، به کدامین ثواب مرا اینگونه عاشق کردی. فاش میگویم این حس را تا کنون لمس نکرده بودم، اینگونه عاشقی کردن را خودت به من آموختی . احساس خودت به تمام بنده هایت. آری حس مادری ام را میگویم . مادر شدن ، عبوراز سخت ترین امتحان توست پس به من توان و قدرتی اعطائ فرما تا از این امتحان الهی سربلند بیرون آیم. کمکم کن تا درادامه مسیر نزد  تو و هم نزد زیباترین هدیه ای که به من بخشیدی، سربلند...
29 آذر 1396

یک حس خوب

سلام کنجد مادر، امروز بیست ونهم آذر سال نود وشش، یک روز پرهیجان و خاطره انگیز برای من و بابا جون محمد بود، عصر من ، بابا ، خاله سوده و راحله برای گرفتن جواب آزمایش بارداری رفتیم ، بابا محمد با خوشحالی جواب مثبت بارداری را آورد و گفت الان دیگه بابا شدم ، خدا به ما یه فرشته کوچولوی ناز داد. من و بابا محمد از اینکه خدا به ما یکبار دیگه لطف کرده بود و تو را تو دل مامانی جا داده بود خوشحال بودیم. وای نفسم ، بعد از اینکه خاله سوده و راحله فهمیدند که دارند خاله می شوند چنان ذوق کردند که توی ماشین شروع کردند به جیغ و هورا کشیدند .سپس بابا محمد همگی را به صرف خوردن آب هویج بستنی دعوت کرد . به مامان ج...
29 آذر 1396