اولین بیرون رفتن با کالسکه
امروز دوم آبان نود وهفت است .عزیزم نیمی از مرخصی زایمان من به پایان رسیده است و بیشتر مواقع به این فکر میکنم چگونه میتوانم از تو دل بکنم بابا محمد نیز هنوز از بودن با شما دل نکنده است و شروع بکار خود را به کشتیرانی اعلام نکرده است به شوخی می گوید هروقت گل پسر م بابا گفتن را یاد گرفت ، من نیز میروم.شما اکنون روی پاهاتون می ایستید و ماهیچهای سرشونه و دست و پاهاتون قویتر شده .بابا محمد معتقده که باید دست و پاهات قوی بشن برای همین هروز شما را نرمش میدهد و هر از گاهی نیز به شما کمک می کند تا دراز و نشستهای جانانه ای انجام دهید . خاله راحله ، آقا جون و مادر جون هر روز برای دیدن روی گل ماهت به دیدنت می آیند و از حرکات ور فتاره...