حنابندان خاله سوده
امروز پنج شنبه 15 شهریور ماه است .چهل روزگیت مبارک . امشب حنا بندان خاله سوده است. دیشب همگی برای تزیین مراسم حنابندان تا دیروقت درحال بادکنک آرایی و تزین منزل آقاجون بودیم. . از ترس اینکه مبادا بادکنکها بترکن و شمابیدار شوید و بترسید ، امروز ظهر شما را پیش مامان فروغ گذاشتم و خودم به تنهایی به خونه آقا جون آمدم ، کمی به مادر جون زهرا کمک کردم و به خونه برگشتم ، عمو مهدی نیز از اصفهان آمده بودند .عمه مهسا برای شما یک نی نی لالای ناز هدیه فرستاده بودند..مادر جون زهرا با من تماس گرفتند و گفتند اگر میتوانی برای شام امشب مهمان ها، مرغ بندری درست کن.دست به کار شدم و با کمک بابایی شام را درست کردیم . تا شام درست شد و ما آماده شدیم دیرموقع شد. آقا جون تماس گرفتند و گفتند عجله کنید که مهمانها آمده اند و منتظر شما هستیم . موهام را با عجله سشوار کشیدم و من ، شما به همراه مادر جون فروغ به حنابندان رفتیم. صدای نی انبان پیچیده بود.همه آمده بودند. مادر جون فروغ شما را در نی نی لای لای گذاشتند و در اتاقی دیگر مراقب شما بودند که صدای نی انبان شما را اذیت نکند . تا پاسی از شب آنجا بودیم و کلی به ما خوش گذشت . خوشبختانه گل پسرم اصلا گریه نکرد .قربون اون گل پسر ماهم برم که چقدر مظلوم و آرام بود.