خرید اولین وسیله سیسمونی
امروز چهارشنبه بیست و دوم فروردین نود وهفت من چند روز است که بشدت پادرد دارم طوری که شبها از درد اون نمی تونم بخوابم . هنوز شیراز هستیم امروز صبح من و آقا جون خونه موندیم و خاله سوده و مامان زهرا بیرون رفتند .من برای ناهار چلو مرغ درست کردم و ظهر با آقا جون ناهار خوردیم .ساعت 3 مامان زهرا و خاله سوده برگشتند .هوا ابری شده بود و نم نم بارون می بارید ساعت 6عصر به خیاطی رفتیم و من اولین لباس بارداریم رو که قبلا برای دوخت داده بودم پرو کردم و از اونجا به سمت پاساژ شعله در خیابان داریوش رفتیم تا برای شما سیسمونی انتخاب کنیم . در اولین مغازه چشمم به یک ست رختخواب آبی خوشکل اوفتاد که عکس یه سگ خوشکل روی اون بود چون شما در سال سگ بدنیا میاید تصمیم گرفتم اونرو واست بگیرم . آقا جون چون ماشین را بد پارک کرده بودند و از اونطرفم چون بابایی باهامون نبود دل ودماغ خریدن وسایل سیسمونی نداشتم . با عجله از پاساژ بیرون اومدیم باران بهاری بشدت می بارید و هوا نیمه سرد شده بود .بعد از خرید به خونه عمه جان من رفتیم که در راه عمو مهدی تماس گرفتند و گفتند بابا محمد آنلاین هستند متاسفانه کمتر از 5دقیقه تونستم باهاش صحبت کنم و نتشون قطع شد و گفتگوی ما ناتمام ماند . با وجود اینکه مامان زهرا با روغن سیاه دانه ،پاهای من را ماساژ دادند اما شب دوباره از درد پام نتونستم بخوابم.