اولین روز سال 97
پسرم عشق کوچولوی من، امروز اول فروردین 97 است و شما هجده هفته دارید .صبح بابا محمد برای من پیام تبریک فرستادند ( سلام عزیزم ، سال نو تو و پسرمون مبارک ، دلم واستون تنگ شده ، سال تحویل بدون تو معنی نداشت .امروز رسیدیم لنگر گاه کینداءو ، انشالله که سال خوبی برای من ، تو و پسرگلمون باشه) و بعد باهم کلی چت کردیم ، بابایی در مورد مراسم سال تحویل در کشتی گفتند و چند تا عکس از سفره هفت سین کشتی برای من فرستاد. قرار شده امروز همگی به مناسبت تو راهی شما و سال جدید ناهار دعوت من باشند . عمو حبیب زحمت تهیه غذا را کشیدند و برای ناهار چلوکباب، خورشت قیمه و شکر پلو خریدند. ناهار را همگی در باغ عمو حبیب خوردیم .عصر دایی جلیل و زن دایی (دایی مامان) به باغ آمدند و شب نیز تا دیر وقت در باغ موندیم و شام را هم دعوت زن دایی ،دمی گوجه خوردیم. به همه ما خیلی خوش گذشت .