سفر بابا به کره و چین
سلام طلای مامان
امروز اولین روز کاری بابا جون محمد است ، قرار که کشتی به چین و کره جنوبی برود. بابا جون چندین بار با من تماس گرفت ،خداراشکر از کشتی و همکاراش راضی بود ،یکم از نگرانیم کاسته شد ، خیلی سفارش کردم که مواظب پاهاش باشه که زیاد اذیت نشه و سفارش کردم اگر تونست برای نی نی کوچولومون از کره و چین چیزای خوشکل بخره . امروز عمه جون مهسا تماس گرفتند و بخاطر وجود نازنین شما به من تبریک گفتند وکلی باهم صحبت کردیم . چون فامیل ها و آشنایان به ملاقاتی مادرجون زهرا میاند، اینروزا خونه آقا جون خیلی شلوغه. امروز ظهرمامانی اصلا نتونست استراحت کنه و عصرم کلی سروصدا و رفت و آمد بود ، آخر شب به شدت سرم درد میکرد. ،خاله سوده فشار خونم را اندازه گرفت متاسفانه فشارم بالا بود . مقداری آبغوره و کاهو خوردم تا فشارم پایین بیاد. با آقاجون به خونه اومدم، از خستگی زیاد روی تختخواب بیهوش شدم.