لحظات پایانی سال 96
اسفند ماه است و آخرین روزهای پایانی سال 1396 را سپری می کنیم .از الان میشه بوی بهار و عطر گلهای بهار نارنج را حس کرد . اسفندماه ، ماه هیاهو و همه همه های آخر سال است . تلاش برای پایانی خوبی و شروعی شگفت انگیز ، این روز ها در حالی که همه به فکر خانه تکانی و خریدهای سال نو هستند .سر بابایی و من هم حسابی شلوغه، داریم وسایل مورد نیاز بابایی برای رفتن به کشتی( بهتا) را آماده میکنم . بابا جون محمد 12 اسفندماه عازم سفر خواهد بود تا انشالله موقع تولد جوجوی نازم پیشمون باشه . انشالله که سفری بیخطر و آروم داشته باشه و زود تر روی ماه بابایی و تورا ببینم .امسال بابایی سال تحویل پیش من نخواهد بود و من عید امسال با فکر و خیال بدنیا اومدن تو و به امید اینکه سالهایی آینده سه نفری ، سال تحویل پیش هم خواهیم بود ، این سختی ها و تنهایی را تحمل میکنم . موقع سال تحویل مطمعناّ برای سلامتی بابایی و وجود نازنین تو دعا میکنم.سلامتی تو و بابا جون محمد ، شاد بودن شما و خوانواده ام بزرگترین آرزوی من در سال جدید خواهد بود.