اولین ملاقات با دکتر رفاهی

جیکوی نازم ،

این روزا مامانی به دلایلی خیلی استرس داره و نگرانه از طرفیم  بابایی قرار همین روزا دوباره بره دریا و من و تو  تنها بشیم  چون دیگه بابایی نیست من رو برای دکتر به شیراز ببر و ازطرفیم  واقعا سخته که من  هر ماه این راه را   برای دکتر  به شیراز برم ، پس تصمیم گرفتیم که تا پایان بارداریم  یه  دکتر تو بوشهر  انتخاب کنم برای همین تصمیم گرفتم پیش دکتر نصرت رفاهی که از بستگان ماست و دختر عمه مامان زهرا و آقا جون قاسمه برم . عصر به همراه بابا جون محمد ، خاله کفایت و  نیلوفر دختر خاله من  به مطب رفتیم . استرس و دلهره داشتم چون از قبل به دلایلی با خانم دکتر دلخوری داشتیم اما خوشبختانه خانم دکتر خیلی مارا تحویل گرفتند ،آزمایش ها و سونوگرافی من را چک کردند و مرا دقیق معاینه کردند اما کوچولوی من شیطون شده بود وتوی شکم مامانی قایم شده بود. خانم دکتر باحوصله  با دستگاه ، بدنبال شیطون کوچولو من گشتند وبلاخره بعداز ده دقیقه تونستند  شما را پیدا کنند و صدای قلبت را بشنوند .با شنیدن صدای قلب شیطون کوچولوم  باز خدارا هزارمرتبه شکر کردم .خانم دکتر گفتند باید بیشتر حواسم به شیطون کوچولوم باشه .شب با بابایی یکم دور دور رفتیم و بابایی برای روز والنتاین برای من یه کیک خوری قشنگ خرید.