شروع ویار
امروز پنجشنبه چهاردهم دیماه صبح از خواب بیدار شدم تا مامان جون زهرا بی حال و بی رمقه و سرما خوردگیش بدتر شده با بابا محمد تماس گرفتم توی تهران ،دنبال کارای اداریش بود. بعد از خوردن صبحانه کمی به مادر جون کمک کردم تا ناهار درست کنه. بعداز خوردن ناهار استراحت کردیم عصر با مامان جون برای خرید به سوپرمارکت رفتیم و کلی خوراکی خریدیم کوچولوی نازم ، اینروزا مامانی خیلی بیحال و کسله همش دوست داره بخوابه ویکم بوهای مواد شوینده ،عطر و ادکلن اذیتش میکنه و دوست داره مرتبا میوه به و میگوی سرخ کرده بخوره . خدا کنه فرشته مهربونم از تغذیه مامانش راضی باشه. &nb...