ماهان احمدی حیدریماهان احمدی حیدری، تا این لحظه: 5 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

ثبت بهترین لحظات زندگی پسرم

دکتر صمصامی 2

1396/10/13 22:08
نویسنده : مامان ساره
93 بازدید
اشتراک گذاری

کوچولو موچولوی مامانی،

 امروز  صبح زود بیدارشدیم مامان زهرا حالش خوب نبود  ساعت هفت و نیم  بعداز کلی منتظر موندن پشت در آسانسور  درمانگاه ،  بلاخره به طبقه پنج رفتیم و نوبت گرفتیم. بازم  درمانگاه خیلی شلوغ بود بعد از  کلی انتظار از اتاق  پذیرش صدا زدند بیماران دکتر صمصامی  وارد اتاق معاینه بشوند. منشی برای من فرم بارداری پر کرد و من را به  دستیار دکتر ارجاع داد و دستیار بعداز دیدن آزمایشهای من گفتند بیرون منتظر دکتر صمصامی باشید . بعد از بیست دقیقه خانم دکتر آمدند  من  نفر چهارم بودم  که وارد اتاق شدم ولی اینقدر دکتر عجله داشتند که ایستاده، تند تند من را ویزیت کردند و برام آزمایش و سونو گرافی غربالگری نوشتند و برای بررسی بهتر وضعیت جنین کوچلوم مرا به دکتر ژنتیک ارجاع دادند .عصرم باز دکتر ژنتیک و بازم معطلی های بیهوده خیلی از این دکتر به اون دکتر رفتن خسته شده بودم اما بخاطر سلامتی جنین دوست داشتنیم هرکاری باشه انجام میدم .بابا محمد نیز قرار بود فردا صبح ساعت 5 با پرواز برای انجام یک سری کارهای اداریش به تهران برود . توی راه یکم خرید کردیم و بابایی برای من کلپچ یا همون کله پاچه خوشمزه که من عاشقشم خریدند . بعداز خوردن شام یا همون کلپچ ، یکم خوابیدیم  بابا یی  ساعت 4 بلند شدند و با تاکسی تلفنی  به فرودگاه رفتند.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)