هشت ماهگی
سلام قهرمان زندگیم
به ماه هشتم رسیدی آفرین به پسر شجاعم که به خوبی این همه روز وشب را در رحم مامان پشت سر گذاشتی خسته نباشی نی نی نازم.خوشحالم که با تمام سختی ها کم کم دارم به انتهای دوران انتظارم میرسم تنها یکماه و اندی از نه ماه انتظار باقی مونده وخدارا شکر میکنم که تا این لحظه مشکلی برای من وفرزندم پیش نیومده اگر چه هنوز لحظات حساسی پیش رو داریم ،امیدوارم روزی که تو را در آغوش میگیرم ،لذت شیرینی درآغوش کشیدن تو تما سختی و خستگی های این نه ماه انتظار به فراموشی سپرده شود. بابا محمد سه روزه که همچنان بوشهر است و در حال تمیز کردن وچیدن اتاق شماست .امروز بشدت کمر وگردنش گرفته بود و مجبور شدند با عمو مهدی به بیمارستان بروند و دکترهم بی انصافی نکرده بود تا تونسته بود برای بابا محمد آمپول نوشته بودند ،باسن مبارک بابای بیچاره نیز چهار تا آمپول نوش جان کرد.عمو مهدی هم طبق معمول با گوشی از آمپول زدن بابا فیلم و عکس گرفته بودند وهی قهقه میزد .