ماهان احمدی حیدریماهان احمدی حیدری، تا این لحظه: 5 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

ثبت بهترین لحظات زندگی پسرم

بازگشت بابا محمد بعد از 3ماه دوری

1397/3/11 23:06
نویسنده : مامان ساره
102 بازدید
اشتراک گذاری

کشتی بابایی دیشب به بندرعباس رسیده  و از امروز صبح بابا محمد میتواند به خانه برگردد اما متاسفانه بلیط پرواز شیراز  برای روز جمعه بود و بابا محمدچون عجله داشتند سریع تر بیان خونه با اتوبوس ساعت 9 بعداز ظهر به سمت شیراز حرکت کردند. وای پسرم نمیدونی چه شوق و شوری دارم از اینکه بابایی الان شما را توی اون شکم قلمبه من بعداز سه ماه میبینه . مطمئنا بابایی برای دیدن من و شما پراز شور و هیجان است. شب یکم بد احوال بودم . سردرد و کمردرد شدید داشتم .بسختی خوابیدم تا صبح که بابا محمد به من پیام دادند که به شیراز نزدیک شده اند . آقا جون به ترمینال کاراندیش رفتند تا بابا محمد و دوتا از همکاراش را به خونه بیارند . وای هر لحظه منتظر ورود بابایی هستم نمیدونی این لحظات چقدر برای من هیجانی است.آقا جون و بابایی با کلی تاخیر بلاخره اومدند.بابا محمد با یه دست گل بزرگ برای من و یه گلدون خیلی قشنگ برای مامان زهرا وارد شدند .تو بغلش پریدم و هرچقدر بابایی را میبوسیدم ، کم بود .بابا محمد  توپل تر شده بود  .صبحانه خوردیم بابایی سوغاتی هایی را که آورده بود به من دادند. آقا جون با خاله سوده به بوشهر رفتند. ظهر با بابا محمد ناهار خوردیم و عصر بابا محمد ما را  برای گردش بیرون برد و کلی توی شیراز چرخیدییم  بعد به باغ جنت رفتیم و شام چغور پغور خوردیم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)