اولین غذا خوردن
ماهان عزیزم شما شش ماه 15 روز سن دارید ، ،مدتی است که تلاش می کنی. دو دست وپا راه (گاگله کردن ) بروی. وای چقدر خنده دار و با مزه است وقتی سعی می کنی خودت را به جلو هل بدهی و بعضی وقتها نیز اشتباهی دنده عقب میروی و هر بار باید من و یا بابا محمد از پشت پا شما را به سمت جلو هل بدهیم تا شما با شکم ،خودت را به جلوپرتاب کنی ، تلاشت در یادگیری دو دست و پا رفتن بسیار زیاد است مطمعنم که هرچه زود تر به راه می افتی . وای عزیزم وقتی گرسنه می شوی آنقدر گریه میکنی که برای آماده کردن شیشه شیرت به هول و ولا می افتم و برای آرام کردنت هر قاشق شیر خشکی که به شیشه اضافه می شود بلند بلند میشمارم 1-2-3-4- و وقتی به عدد 5 میرسد ،گریه های بلندت آرام می شود و با چشمان اشک آلود می خندی. امروز برای شما غذا سوپ درست کردم ، هنگام خوردن غذا ، اصرارداشتی که قاشق بدست بگیری و خودت به تنهایی غذا بخوری .من هم ناچار به اطاعت از شما ، قاشق و چنگال را به دستت دادم ، جالب اینکه قاشق را کنار گذاشتی و با چنگال شروع به خوردن سوپ کردی . میگویند خواستن توانستن است و شما توانستید سوپ را با چنگال بخورید.اما وای که چه کردی با لباس تنت و زیراندازت .بناچار بعد از خوردن غذا مجبور شدم ، شما را حمام بدهم . اما برایم اولین غذا خوردنت با دستان خودت و کثیف کاری هایت بسیار جذاب و شیرین بود.