نوروز98

سلام نازنین پسرم
امروز پنجشنبه یکم فروردین  سال 1398 هجری شمسی و21 مارس 2019 میلادی است و تحویل سال  و آغاز سال جدید.ساعت 1 و 28و 27ثانیه ،از صبح من و بابا محمد در تکاپوی انجام کارهای باقی مانده آخر سال و خرید و سایل سفره هفت سین بودیم. دیشب بابا محمد با شرشره های رنگی و چراقهای رنگی دیوار را با عدد 98 تزیین کردند و صبح نیز برای  خرید ماهی و سایر وسایل هفت سین بیرون رفتند  و من در خانه ماندم تا کارهای نظافت و درست کردن ناهار را انجام بدهم . قرار شده که قبل از سال تحویل به خانه خاله راحله برویم وهمگی  موقع تحویل سال نو آنجا باشیم اما قبل از رفتن به انجا آقا جون و مادر جون به خانه ما آمدند و همگی با شما عکس گرفتیم  و سپس به خانه خاله جان رفتیم .شما در این مدت بشدت شیطنت می کردین و از ظهر که  از خواب بیدار شدید دیگر نخوابیدی و هرچه تلاش کردیم تا قبل از سال نو کمی استراحت کنی تا موقع تحویل سال نو کسل و اخمو نباشی متاسفانه نشد و دریغ از یک چرت کوتاه. شما بشدت گریه میکردی و سعی می کردی با چنگ و دندان وسایل هفت سین را بگیری و سفرهفت سین خاله جان  را بهم بزنی ، بانزدیک شدن لحظه تحویل سال نو ، برای سلامتی تو و همه اعضای خانواده دعا کردم و از اینکه امسال تو در کنار ما بودی و بهارمون یه رنگ و بوی دیگه داشت هزار بار خداراشکر کردم.بعداز تحویل سال نو بابا محمد من و شمارا بوسیدند و گفتند بهترین حس و حال اینه که امسال هرسه ما کنار هم هستیم ،بعد از گفتن تبریک سال نو و روبوسی حالا نوبت عیدی دادن  آقا جون بود که به رسم هرسال روی پولی که میخواستیم توی آلبومان به رسم یادبود نگه داریم،مطلبی نوشت و برای شما اینچنین نوشت:امسال نوروز برای من نوروزی دیگر بود،نوروزی متفاوت تر از نوروزهای دگر، با امدن بهاری دربهار زندگی ام،به یمن بهار،همه بهاران برتو مبارک باد.سپس به مادر جون  فروغ زنگ زدیم تا بهش سال نو را تبریک بگیم. مادر جون گفتند که انشالله  دهم فروردین  با عمو مهدی بوشهر می آیند.

از امروز عصر عید و بازدید ماشروع شد ،  به رسم هرسال به خونه خاله جان صغری ،بعدخانه دایی جان  و عمه جان من  که بزرگترهای فامیل  بودند رفتیم وکلی به شما خوش گذشت و چون اولین سال شما بود کلی عیدی گرفتید.خاله سوده و عمو پیمان نیز فردا از خارگ  به بوشهر خواهند آمد.خوشحالم که امسال با آمدنت بهارمان را سرشار از نشاط کردی .

ا​​​​​​