ماهان احمدی حیدریماهان احمدی حیدری، تا این لحظه: 5 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

ثبت بهترین لحظات زندگی پسرم

یک روز برفی

1397/12/8 19:44
نویسنده : مامان ساره
240 بازدید
اشتراک گذاری

هشتم اسفند ماه  قرار شد ،چند روز به شیراز برویم. صبح زود من و شما با ماشین آقا جون به همراه مادر جون ، خاله سوده به سمت شیراز حرکت کردیم .بابا محمد قرار است  از راه یاسوج به اصفهان برود و امشب در اصفهان  بماند و فردا به سمت تهران حرکت کند .بنابراین بابا محمد وخاله راحله با یکم تاخیر به سمت تهران حرکت کردند . شما در راه بیدار بودید و مدام در حال ورجه ورجه کردن و هراز گاهی گریه میکردید ومن مجبور بودم برای آرام کردن شما از کارتونهای انگلیسی که در گوشیم ذخیره کرده ام ، استفاده کنم تا شما با دیدن آن آرام شوید . به چنار شاهیجان که رسیدیم ، آقا جون برای تعمیر ماشین ایستادند و فرصتی شد که پوشک شما راتعویض کنم و به شماناهار بدهم.یکساعتی معطل شدیم تا ماشین از تعمیر گاه آمد. در راه شما آنقدر خسته شدید که تا شیراز کاملا به خواب  عمیق رفتید.ما چند روز درشیراز ماندیم  و مادر جون وخاله سوده  برای شما کلی عیدی خریدند. بلاخره بعد از چند روز ماندن در شیراز امروز ده اسفند ماه نودوهفت  ، صبح ساعت هشت  از شیراز به سمت بوشهر حرکت کردیم هوا مطلوب بود و من و شما لباس گرم  زیادی نپوشیدیم. به دشت ارژن که نزدیک شدیم هوا کم کم  رو به سردی میرفت .  آقا جون بخاری ماشین را روشن کرد و من ، به ناچار شما را در پتو پیچاندم  تا از شدت  سرمای بدن شما کاسته شود. کمی  جلوتر از منطقه چلچشمه ، زمین سفید پوش شده بود و کوههای کنار جاده مملو از برف بودند . ناگهان بارش برف شروع شد و هر لحظه به شدت آن افزوده میشد . به پیشنهاد آقا جون ایستادیم و شما را از ماشین پیاده کردیم و اولین ریزش برفها و روز برفی شما را به یادگار عکس گرفتیم ولی به دلیل  شدت سرما و نپوشیدن لباس مناسب تنها برای مدت کوتاهی توانستیم بیرون از ماشین در برفها  بایستیم  . کمی آنطرفتر دیگر از زمستان و سرمای آن خبری نبود. زمین لباس سبز خود را برتن کرده بود تا به استقبال بهار برود.

 

 

پسندها (4)

نظرات (3)

🌼 نوشین 🌼🌼 نوشین 🌼
19 تیر 98 14:11
همیشه به گردش🌹
🥀نوزیتا🥀🥀نوزیتا🥀
19 تیر 98 19:19
این برف مال کی هست 
مامان ساره
پاسخ
عزیزم اسفند ماه
❤️Maman juni❤️Maman juni
20 تیر 98 2:51
همیشه ب شادی 🌹💕💕🥰